یکی باید باشه
که وقتی دلت گرفته از عالم و آدم و میخوای از همه فرار کنی
آروم بشینه رو به روت
باهات حرف بزنه
و وقتی که می خوای از اون هم فرار کنی
نذاره.
بگه آروم و آروم و تو رو پابندِ گفتن بکنه ...
یکی باید باشه که وقتی خسته ای
بشینه رو به روت
آروم نفس بکشه
عمیق، سنگین
اون قدری که به آهنگ نفس هاش گوش بدی و آروم بشی از حضورش
...
وقتی به چشماش نگاه می کنم، دوس دارم زمان وایسه. می ترسم از روزی که چشماش نباشه. چشماش ... آخ ... چشماش ...
ای نازنین
ای نازنین ... !
در آینه ما را ببین .